Content Analysis of Interviews challenges

Get Started. It's Free
or sign up with your email address
Content Analysis of Interviews challenges by Mind Map: Content Analysis of Interviews challenges

1. بستر

1.1. پذیرش تغییر

1.1.1. عدم درک متقابل

1.1.1.1. پیچیدگی متدولوژیک

1.1.1.2. عدم ارتباط محقق با محیط واقعی کار بالینی

1.1.1.3. عدم توجه به تفاوتهای حرفه های

1.1.1.4. عدم زبان مشترک

1.1.1.5. تفاوت دیدگاههای پژوهشگران و بالینی ها

1.1.1.6. عدم شناخت زبان کاربران غیر نظام سلامت

1.1.1.7. ارائه دانش تحقیقات به زبان قابل فهم برای کاربران

1.1.1.8. تهیه ی بسته های آموزشی در سطح سواد کااربران

1.1.2. عدم اعتماد بین طرفین

1.1.2.1. بی اعتمادی به صحت متدولوژی

1.1.2.2. عدم اطمینان در مورد صحت یافته ها

1.1.2.3. عدم اطمینان سیاستگذاران و مدیران به صحت تحقیقات

1.1.2.4. بی اعتمادی مدیران بخش سلامت به صحت یافته ها

1.1.2.5. اعتماد و اعتقاد اعضاي تيم به مدیران اجرایی و محققین

1.1.2.6. بی اعتمادی کاربران بالینی

1.1.3. باور ضعیف

1.1.3.1. عدم اعتقاد کاربران به ضرورت تغییر

1.1.3.2. دیدگاه سنتی

1.1.3.3. عدم تغییر نگرش

1.1.3.4. تغییر نگرش در سطح پائین

1.1.3.5. عدم اعتقاد مدیران به تحقیق

1.1.3.6. عدم احساس ضرورت و دغدغه ذهنی مسئولین

1.1.3.7. عدم اعتقاد به وجود مشکلات نیازمند شواهد

1.1.3.8. عدم اعتقاد به ضرورت بکارگیر ی شواهد

1.1.3.9. عدم اعتقاد به انجام تحقیق برای تغییر

1.1.3.10. بینش نا کافی علیرغم آگاهی

1.1.3.11. عدم تفکر مبتنی بر تحقیق

1.1.3.12. عدم باور محققین در بکارگیری یافته ها در بالین

1.1.3.13. عدم احساس نیاز مدیران برای حل مشکلات از طریق تحقیق

1.1.4. عدم التزام و تعهد

1.1.4.1. عدم پایبندی و التزام محققین به الویتهای تحقیقاتی جامعه

1.1.4.2. عدم التزام به اجرا

1.1.4.3. روتین محوری در تحقیقات

1.1.4.4. عدم تلاش بخش تولید دانش برای عملیاتی کردن یافته ها

1.1.4.5. عدم اجرا( گزارش دهی و نه اجرا

1.1.4.6. عدم تعهد به اهداف سازمان

1.1.4.7. عدم احساس مسئولیت در رساندن یافته ها به کاربران

1.1.4.8. عدم تعهد در اجرای واقعی یافته ها

1.1.4.9. عدم بکارگیری یافته ها توسط محققین

1.1.4.10. عدم التزام برای استفاده از یافته های تحقیقاتی

1.1.4.11. عدم طراحی تحقیقات با قصد ایجاد تغییر

1.1.4.12. اطلاعات پژوهشی با قصد ارتقاء خدمات

1.1.4.13. عدم تلاش برای رساندن یافته های تحقیق به دست کاربران

1.1.4.14. ضرورت ایجاد یک عزم عمومی در مقاطع بالای پرستاری

1.1.4.15. استریم لاین بودن فعالیتها???

1.1.4.16. کمی گرایی

1.1.4.17. ارجحیت دادن به ارزشهای فردی بجای سازمان

1.1.5. عدم همخوانی با فرهنگ جامعه

1.1.5.1. همخوانی با فرهنگ وخواست جامعه

1.1.5.2. عدم پذیرش جامعه

1.1.6. بستر غیر مشوق

1.1.6.1. عدم تشویق بالین برای کاربرد یافته ها

1.1.6.2. سوق دادن محققین برای تحقیق در راستای خواست سردبیران خارجی

1.1.6.3. قائل نشدن امتیاز برای افرادی که تمایل به بکارگیری دانش دارند

1.1.6.4. مدیریت دستوری

1.1.6.5. کمی دستمزد

1.1.6.6. عدم وجود متولی خاص در سیستم

1.1.6.7. عدم حمایت مالی

1.1.6.8. عدم تخصیص امتیازات شغلی

1.1.6.9. عدم محاسبه بعنوان ساعت کار

1.1.6.10. عدم حمایت مالی محققین

1.1.6.11. عدم حمایت و پشتیبانی

1.1.7. بی انگیزگی وعدم تمایل به تغییر رفتار

1.1.7.1. عدم احساس نیاز برای تغییر عملکرد

1.1.7.2. روتین کاری و عادت

1.1.7.3. مقاومت در برابر تغییر

1.1.7.4. عدم وجود رقابت در ارائه خدامات

1.1.7.5. عدم رقابت بین بخشهای مختلف در ارائه مراقبت

1.1.7.6. زمان بر بودن فرایند

1.1.7.7. نظام ارائه خدمات متمرکز

1.1.7.8. عدم وجود بازار زقابتی در علوم بالینی

1.1.7.9. عدم نظارت بر کیفیت مراقبت

1.1.7.10. ترجیح انجام کارها به شیوه ی متداول و سنتی بجای علمی

1.1.7.11. تمایل به روتین کاری

1.2. جو مشارکت و همکاری

1.2.1. عدم انجام کار تیمی

1.2.1.1. ضعف در مهارتهای مدیریتی برای انجام کار تیمی

1.2.1.2. ضعف درانجام کار تیمی

1.2.1.3. عدم وجود متولی برای گرد هم آوردن صاحبان فرایند

1.2.1.4. عدم وجود فرهنگ کار تیمی

1.2.1.5. عدم تشکیل تیم های پژوهشی

1.2.1.6. ایجاد بخش عملیاتی کردن پژوهشها متشکل از تمام ذینفعان

1.2.1.7. همکاری و هماهنگی بین اجزاء سازمان

1.2.1.8. ایجاد کمیته یا گروههای کاری با پشتوانه سازمانی

1.2.1.9. انجام کار تلفیقی توسط ذینفعان

1.2.1.10. ناتوانی صاحبان ایده ها و مجریان طرحها برای انجام کارهای تیمی

1.2.2. ضعف درهمکاری های بین رشته ای

1.2.2.1. درون حوزه ی سلامت

1.2.2.2. خارج از حوزه ی سلامت

1.2.2.3. بخش صنعت

1.2.2.4. همکاری بین بخشی

1.2.2.5. همکاری بین سازمانی

1.2.2.6. همکاری در سطح وزارتخانه ها

1.2.3. عدم حمایت همتایان

1.2.4. مشارکت ندادن کاربران

1.2.4.1. خالی بودن جای کاربران دانش

1.2.4.2. ضرورت همسانی دغدغه های بالین و پژوهش

1.2.4.3. ضرورت نشست مشترک با کاربران

1.2.4.4. ارتباط دوطرفه بالین و پژوهش

1.2.4.5. عدم ارتباط محقق و کاربران

1.2.4.6. ضرورت جلب همکاری کاربران نهایی

1.2.4.7. ضرورت تشکیل جلسات مشورتی با ذینفعان

1.2.4.8. ضرورت ورود کاربران از شروع فرایند

1.3. حمایت سازمانی

1.3.1. عدم پشتوانه اجرایی

1.3.1.1. عدم شفافیت فرایندهای اجرایی

1.3.1.2. انسجام نیافتگی فعالیتهای اجرایی در سطوح مختلف

1.3.1.3. ضرورت پشتوانه اجرایی و ساختاری

1.3.1.4. عدم التزام سازمان به بکارگیری یافته ها

1.3.1.5. عدم الویت سازمانی در کاربرد یافته ها

1.3.1.6. عدم همسویی با سیاستهای سازمانی

1.3.1.7. ضرورت اتصال به ساختار سازمانی وزارت بهداشت

1.3.1.8. ضرورت توانمندی مدیران اجرایی و مجریان پروژه

1.3.1.9. انجام لابی برای تضمین اجرا

1.3.2. ضعف یا فقدان قدرت حرفه ا ی

1.3.2.1. عدم توجه به پرستاری علمی

1.3.2.2. عدم قدرت و اختیار حرفه ای

1.3.2.3. عدم اعتبار حرفه ای

1.3.2.4. عدم توان و اختیار محقق برای کاربرد یافته ها

1.3.2.5. دیدگاه سنتی اولیه نسبت به پرستاری

1.3.2.6. فقدان قدرت کافی کاربرد یافته ها در کاربران

1.3.2.7. ضرورت دستورالعمل از وزارت

1.3.2.8. تصمیم سازی و سیاستگذاریهای مبتنی بر قدرت

1.3.2.9. حاکمیت قدرت طلبا ن غیر پرستاری

1.3.2.10. غلبه ی قدرت سیاسی بر قدرت علمی

1.3.2.11. عدم پذیرش پرستاری بعنوان یک عملکرد علمی و حرفه ای

1.3.2.12. دخالت ندادن پرستاران در تصمیم سازی های مرتبط با کاربرد یافته ها

1.3.2.13. محدودیت های حرفه ای در ایجاد تغییر

1.3.3. محدودیت های سازما نی

1.3.3.1. محدودیت های سازمانی

1.3.3.2. بی توجهی سازمان به علائق فردی

1.3.3.3. فشارهای سازمانی برای انتشار یافته ها بجای ترجمان

1.3.3.4. فشارهای سازمانی

1.3.3.5. فشارهای سازمانی در راستای انتشار به زبان خارجی

1.3.3.6. توقع عملکرد مشابه سایر رشته ها بدون فراهم کردن زیر ساختها

1.3.3.7. عدم بازخورد مثبت از جانب سازمان

1.3.3.8. انتظارات سازمانی مشابه سایر حرف بدون شرایط مساوی

1.3.3.9. بی اعتقادی سیستم به ضرورت عملکرد مبتنی بر تحقیق

1.3.3.10. عدمم حمایت سازمان

1.3.4. ترس از عواقب قانونی

1.3.4.1. نگرانی از مسائل قانونی

1.3.4.2. ریسک مشکلات ناشی از بکارگیری شواهد بدون دستور از بالا

1.3.4.3. ترس از عواقب قانونی

1.3.4.4. ترس از بازخواست از مافوق

1.3.4.5. ترس از عواقب ناشی از تغییر عملکرد

1.3.4.6. عدم حمایت همتایان

1.3.5. ضعف در مدیریت

1.3.5.1. عدم نگرش یا عزم کامل مدیران

1.3.5.2. عدم احترام به افراد و ایده ها

1.3.5.3. عملکرد نادرست رهبران پرستاری

1.3.5.4. سیاستگذاری های نادرست وزارتی

1.3.5.5. عدم توجه رهبران به توسعه ی کیفی

1.3.5.6. عملکر نادرست مدیران میانی

1.3.5.7. بی اعتقادی مدیران نسبت به تحقیق

1.3.5.8. عدم توانایی مدیریتی مجریان پروژه ها یا ایده پردازان

1.3.5.9. ضعف در مدیریت اجرایی سیاستهای سازمانی

1.4. نظارت و ارزشیابی

1.4.1. نیود نظام ارزشیابی

1.4.1.1. فقدان نظام ارزیابی

1.4.1.2. عدم وجود نظام ارزشیابی و نظارت بر کاربرد یافته های منتشر شده

1.4.2. عدم ارزیابی قبل از اجرا

1.4.2.1. ضرورت نیاز سنجی قبل از اجرا

1.4.2.2. ضرورت شناسایی بستر

1.4.2.3. بررسی وجود یا عدم وجود ملزومات واقعی در بالین

1.4.2.4. شناسایی محدودیت ها و موانع

1.4.2.5. شناسایی ساختارهای رسمی بالین

1.4.3. عدم رزیابی و فیدبک حین اجرا

1.4.3.1. عدم فیدبک و ارزیابی اجرا

1.4.3.2. عدم کسب بازخورد

1.4.3.3. عدم نظارت بر اجرا

1.4.3.4. ضرورت اجرای پایلوت و اصلاح برنامه براساس فیدبک

1.4.3.5. عدم فیدبک به سازمان و بالعکس

1.4.4. عدم ارزیابی برنامه های ناموفق

2. دانش

2.1. محتوای دانش تولید شده

2.1.1. غیر قابل کاربرد

2.1.1.1. تغییر الحاقی حاصل از شواهد غیر واقعی و برخاسته از شرایط تصنعی

2.1.1.2. یافته های جدا از بستر و غیر قابل کاربرد

2.1.1.3. یافته های حاصل ازشرایط تصنعی ایجاد شده برای تحقیق

2.1.1.4. عدم تولید دانش با قصد تغییر در ارائه خدمات

2.1.1.5. دانش تولید شده ی نظری بدون راهکارهای عملیاتی

2.1.2. غیر مرتبط

2.1.2.1. بی ارتباطی تحقیقات با کیفیت ارائه خدمات

2.1.2.2. انتخاب موضوع تحقیق بر حسب علاقه ی شخصی

2.1.2.3. عدم تناسب دانش با نیاز کاربران

2.1.2.4. تحقیقات منفک از سیستم

2.1.2.5. تحقیقات با انگیزه های شخصی

2.1.2.6. تحقیقات مبتنی بر تشخیص محقق

2.1.2.7. بی ارتباطی دانش با بستر بکارگیری یافته ها

2.1.2.8. بی ارتباطی دانش تولد شده با مراقبت

2.1.3. اعتبار ضعیف

2.1.3.1. عدم سفارش تحقیق به دلیل بی اعتمادی به اعتبار علمی محققین

2.1.3.2. عدم اعتبار کافی متدولوژی و یافته های تحقیقاتی

2.1.3.3. ارتقاء کیفیت مراقبتها با استفاده از شواهد غیر معتبر امکانپذیر نیست

2.1.3.4. فقدان شواهد قوی برای تغییرعملکرد

2.1.3.5. تحقیقاتی عمدتا توصیفی یا تحلیلی

2.1.3.6. عدم انجام مطالعات مداخله ای مرتبط با مراقبت پرستاری

2.1.3.7. مقاومت در برای انجام تحقیقات مداخله ای توسط محققین پرستاری

2.1.3.8. استفاده از دانش تولید شده توسط سایر حرف علوم پزشکی

2.1.3.9. عدم تولید یافته های قوی موثر بر اصلاح عملکرد

2.1.3.10. عدم تولید شواهد معتبر برای ارتقاء مراقبت( طب مکمل)

2.1.3.11. تورش و تعصب محقق مانع کسب یافته های معتبر می شود

2.1.4. عدم اتصال به یک بدنه ی دانش

2.1.4.1. دانش حاصل از یک تحقیق قابل استفاده در بالین نیست

2.1.4.2. تحقیقات غیر مرتبط با یکدیگر

2.1.4.3. ضرورت تغییر نظام مراقبت بر بکارگیری گایدلاین

2.1.4.4. عدم توجه محققین به کارهای انجام شده توسط سایر محققنین

2.1.4.5. عدم استفاده از دانش تولید شده از منابع مختلف

2.1.4.6. عدم وجود لاین تحقیقاتی برای ایجاد بدنه ی قابل اعتماد دانش

2.1.4.7. عدم توجه محققینن به یک مشکل مشترک

2.1.4.8. بکارگیری یافته های مطالعات فردی

2.1.4.9. عدم تلفیق دانش تولید شده از منابع مختلف

2.1.5. عدم درک توسط کاربران(بدون معنی)

2.1.5.1. عدم وجود زبان مشترک بین محققین و کاربران

2.1.5.2. انتشار یافته ها در مجلات علمی

2.1.5.3. فاصله ی دانشی زیاد بین محققین و کاربران نهایی

2.1.5.4. عدم تلاش برای ساده سازی و در اختیار قرار دادن یافته ها

2.1.5.5. عدم همسانی سواد پژوهشی محقیق و پرستاران بالینی و آموزشی

2.1.5.6. عدم وجود متولی برای ساده سازی یافته ها

2.1.5.7. عدم تبدیل یافته های تحقیقاتی به زیان قابل فهم برای کاربران

2.1.5.8. ناتوانی کاربران در درک مفاهیم بکاربرده شده در مقالات

2.1.5.9. عدم ساده سازی و انتقال یافته های پژوهشی

2.2. فرایند تولید دانش

2.2.1. عدم تطابق زمانی بین تولید دانش و نیاز کاربران

2.2.1.1. عدم تطابق زمانی بین تولید دانش و نیاز کاربران

2.2.1.2. عدم سفارش تحقیق از سمت بالین درمواقع بروز مشکل

2.2.1.3. عدم روزآمدی گایدلاینها

2.2.1.4. عدم توجه محققین به مشکلات روزمره ی نظام سلامت

2.2.1.5. عدم تماس محققین و متخصصین بالینی

2.2.1.6. عدم آگاهی محققین از مشکلات بالین

2.2.2. عدم توجه به کاربرد یافته ها درشروع فرایند

2.2.2.1. تولید دانش بدون برنامه ریزی برای کاربرد

2.2.2.2. انجام تحقیقات بدون توجه به کاربرد بالینی

2.2.2.3. عدم گردآوری اطلاعات پژوهشی با قصد ارتقاء خدمات

2.2.2.4. عدم پیش بینی کاربرد یافته ها در زمان طراحی

2.2.2.5. عدم تعریف کاربر اختصاصی برای یافته ها

2.2.2.6. عدم انجام تحقیقات مبتنی بر نیاز کاربران

2.2.2.7. انجام تحقیقات بدون هدف کاربرد

2.2.2.8. عدم انجام تحقیقات با هدف تغییر در عملکرد بالینی

2.2.2.9. انجام تحقیقات با قصد ارتقاء

2.2.2.10. کاربرد شخصی محققین در انجام تحقیقات

2.2.2.11. انجام تحقیقات با قصد گزارشات آماری کمی

2.2.3. عدم دخالت کاربران در فرایند تولید دانش

2.2.3.1. عدم دخالت کاربران در انتخاب موضوع تحقیق

2.2.3.2. عدم نظرسنجی از کاربران برای موضوعات تحقیقاتی

2.2.3.3. عدم تشکیل جلسات مشترک با کاربران در شروع فرایندهای تحقیقاتی

2.2.3.4. عدم استفاده از کاربران بعنوان همکار تحقیق

2.2.3.5. استفاده از کاربران تنها برای جمع آوری اطلاعات

2.2.3.6. کاربران پل ورود محققین به محیطهای بالینی

2.2.3.7. بی خبری کاربران از تحقیقات در دست انجام بالینی

2.2.4. جدایی بخش تولید کننده و بکارگیرنده ی دانش

2.2.4.1. عدم دخالت متولیان ارائه خدمات سلامت در الویت بندی تحقیقات

2.2.4.2. عدم سفارش تحقیق

2.2.4.3. جدایی بخش تولید دانش و استخراج یافته ها

2.2.4.4. فاصله ی زیاد بین محقیق و بالینی ها

2.2.4.5. عدم اعتقاد به انجام تحقیقات مشترک

2.2.5. درنظر نگرفتن بستر در فرایند تولید دانش

2.2.5.1. ارتباط ضعیف تحقیقات با نیازهای بخش سلامت

2.2.5.2. تحقیقاتی به دور از مسائل واقعی حوزه سلامت

2.2.5.3. تحقییقات آزمایشگاهی

2.2.5.4. تحقیقات تنها با هدف تحقیق جدا از شرایط واقعی

2.2.6. ناکارآمدی الویت بندی پژوهشها

2.2.6.1. عدم توجه به الویتهای تحقیقاتی کشور

2.2.6.2. عدم توجه به نیازهای کاربران در تعیین الویتها ی پژوهشی

2.2.6.3. عدم تعیین الویتهای پژوهشی بر اساس نظرات ارائه دهندگان خدمات

2.2.6.4. عدم شفافیت الویت بندی های پژوهشی

2.2.6.5. عدم تبعیت محققین از الویت های تعیین شده

2.2.6.6. عدم ارزیابی کارهای انجام شده در زمینه ی الویت بندی

2.2.6.7. بی اعتنایی و عدم پیگیری الویت بندی

2.2.6.8. عدم تمایل و پایبندی محققین به الویتهای تعیین شده

2.2.7. انسجام نیافتگی تحقیقات

2.2.7.1. سردرگمی تحقیقات پرستاری

2.2.7.2. هدفمند نبودن تحقیقات بالینی

2.2.7.3. کلاف سردرگم تحقیقات

2.2.7.4. عدم وجود متولی برای ساماندهی تحقیقات

2.3. رویکرد انتقال دانش

2.3.1. منفعلانه

2.3.1.1. انتشار تنها ابزار بکارگیری یافته ها

2.3.1.2. روشهای غیر فعال انتقال دانش

2.3.1.3. آماده کردن و ارسال یافته ها بدون دخالت محققین

2.3.1.4. کاربرد کارهای فردی در بالین

2.3.1.5. انتقال مستقیم دانش از محقق به بالین

2.3.1.6. چاپ مقالات در مجلات راهبرد اصلی انتقال دانش

2.3.1.7. کنگره و سمینار مجرای انتقال دانش

2.3.2. بدون توجه به کاربر

2.3.2.1. انتشار یافته ها در مجلات خارجی

2.3.2.2. عدم استفاده از زبان قابل فهم برای انتقال دانش به کاربران

2.3.2.3. عدم توجه به کاربران داخلی

3. امادگیهای قبل از اجرا

3.1. فراهم نمودن زیر ساختها

3.1.1. عدم امکان ارتباط بین محققین وکاربران

3.1.1.1. تماس شخصی محققین و کاربران در بالین بدون وجود ساختار مشخص

3.1.1.2. عدم ایجاد مراکز تحقیقات درمراکز درمانی

3.1.1.3. عدم وجود رابطین پژوهشی درمراکز درمانی

3.1.1.4. عدم استقرار محققین در محیط های بالینی نیازمند تغییر

3.1.1.5. عدم تشکیل کمیته های تحقیقاتی در مراکز

3.1.1.6. عدم وجود ساختارهای تعریف شده برای نشست مشترک

3.1.2. عدم دسترسی کاربران به منابع دانش

3.1.2.1. عدم انتشار یافته ها در مجلات داخلی

3.1.2.2. مشگل گستردگی مجلات و تعداد زیاد مقالات

3.1.2.3. فراهم نبودن امکانات لازم

3.1.2.4. ارائه یافته های پژوهشی در سمینارها و کنفرانسهای تخصصی

3.1.2.5. مشکلات تکنولوژی برای دسترس به دانش

3.1.2.6. انتشار مقالات در مجلات انگلیسی زبان

3.1.2.7. ناتوانایی کاربران برای دسترسی به دانش تولید شده

3.1.2.8. عدم وجود نشریات ویژه ی کاربران

3.1.3. فراهم نبودن منابع مورد نیاز

3.1.3.1. تجهیزات

3.1.3.1.1. کتابخانه

3.1.3.1.2. اینترنت

3.1.3.1.3. کامپیوتر

3.1.3.2. نیروی انسانی

3.1.3.2.1. فشار کار بالینی

3.1.3.2.2. کمبود تعداد پرسنل

3.1.3.2.3. کمبود نیروی انسانی

3.1.3.3. فضای مناسب

3.1.3.4. بودجه

3.1.3.4.1. فرایند نیازمند منابع مالی

3.1.3.4.2. عدم وجود اعتبار و ساختار تعریف شده

3.1.3.4.3. ضرورت حمایت و پشتیبانی مالی

3.1.3.5. مدیریتی

3.1.3.5.1. دشواری و سخت گیری های اجرایی

3.1.3.5.2. تغییر مداوم نظام مدیریتی حاکم برسازمان

3.1.3.5.3. تصویب دستورالعملهای حمایت کننده

3.1.3.5.4. فرایندهای شفاف سازی شده

3.1.3.6. فکری و آموزشی

3.1.4. کمبود وقت

3.1.4.1. کمبود وقت برای ترجمه و انتقال دانش

3.1.4.2. فشار کار و کمبود وقت

3.1.4.3. عدم وقت کافی برای مشارکت در تحقیقات

3.1.4.4. عدم وقت کافی برای جستجوی شواهد

3.1.4.5. نبود وقت برای فکر کردن به تغیر عملکرد

3.1.4.6. نبود وقت برای مطالعه و روزآمد شدن

3.2. تسهیلگران

3.2.1. نبود واسطه ی اتصال محققین و کاربران دانش

3.2.1.1. حلقه ی گمشده ی اتصال دهنده ی پژوهش و بالین

3.2.1.2. ضرورت دخالت افرادی با تخصص و شناخت هردو حوزه ی تحقیق و سلامت

3.2.1.3. ضرورت دخالت افراد دانشگاهی آشنا با حوزه ی درمان بعنوان تسهیل گر

3.2.1.4. عدم وجود فرد یا مجموعه ای که دو مجموعه را بهم مرتبط سازند.

3.2.2. نبود واسطه هایی برای ترجمه ی دانش به عمل

3.2.2.1. عدم وجود یک فرد یا سازمان برای عملیاتی کردن دانش تحقیقات

3.2.2.2. نبود متولیانی برای عملیاتی کردن یافته های پژوهش

3.2.2.3. عدم همکاری افرادی از درون نظام سلامت برای تسهیل فرایند

3.2.2.4. نادیده گرفتن پرستاران در عملیاتی و اجرایی کردن فرایند

3.2.2.5. عدم وجود افرادی برای تدوین راهکارهای عملیاتی از دانش نظری

3.2.2.6. تولید حجم زیاد دانش نظری بلا استفاده

3.2.2.7. عدم وجود سازمانی متشکل از ذینفعان برای انتقال دانش

3.2.3. نبود واسطه ی انتقال یافته ها به کاربران

3.2.3.1. عدم وجود متولیانی برای انتقال یافته های پژوهش به کاربران

3.2.3.2. عدم وجود مرجعی برای جمع بندی دانش تولید شده و رساندن آن به دست کاربران

3.2.3.3. فقدان واسطه ای برای انتقال دانش

3.3. ظرفیت سازی

3.3.1. آگاهی و مهارت اندک کاربران در بکارگیری شواهد

3.3.1.1. ضرورت توانمند سازی مدیران اجرایی و مجری اصلی پروژه

3.3.1.2. نا اگاهی کاربران

3.3.1.3. مهارت ناکافی

3.3.1.4. عدم آشنایی کاربران با تبدیل مشکلات به سوال پژوهش

3.3.1.5. تفاوت در سواد پژوهشی کاربران حوزه های مختلف

3.3.1.6. عدم آشنایی با نحوه ی استفاده از یافته های تحقیق

3.3.1.7. آشنا کردن عملی دانشجویان با چگونگی بکارگیری دانش

3.3.1.8. الویت دادن تولید شواهد برارتقاء عملکرد با استفاده از شواهد

3.3.2. مهارت و آگاهی اندک محققین در تولید و انتقال دانش مورد نیاز کاربران

3.3.2.1. مهارت ناکافی محققین در تبدیل مشکلات جامعه به سوال پژوهشی

3.3.2.2. عدم وجود تفکر حل مشکل مبتنی بر پژوهش در دانشگاهها

3.3.2.3. آشنا کردن عملی دانشجویان با چگونگی تولید و انتقال دانش

3.3.2.4. ناتوانی محققین در ایده پروری و رساندن ایده ها به کاربرد

3.3.2.5. ناتوانی محققین در تبدیل یافته های خام پژوهشی به پیامهای عملی

3.4. برنامه ریزی

3.4.1. عدم انجام سیستماتیک امور

3.4.1.1. ناپایداری تغییر ناشی از نادیده گرفتن سازمان

3.4.1.2. عدم تعریف فرایند خاص برای گردآوری دانش روز و کاربرد

3.4.1.3. انتقال غیررسمی و تعریف نشده

3.4.1.4. انسجام نیافتگی

3.4.1.5. عدم انجام سیستماتیک امور

3.4.1.6. عدم پخش مسئولیتها در یک سیستم به هم پیوسته

3.4.1.7. عدم پیوستگی امور در سیستم

3.4.1.8. گسیختگی امور

3.4.1.9. عدم وجود ساختار تعریف شده در بخش پژوهش

3.4.1.10. ضعف درنهادینه شدن فرایند در سیستم و رخداد اتوماتیک

3.4.1.11. امور موازی بدون بازخورد

3.4.1.12. نامشخص بودن مسئولیتها و وظایف بخشهای درگیر

3.4.2. عدم برنامه ریزی در سطح کلان

3.4.2.1. عدم الویت بندی صحیح مشکلات جامعه

3.4.2.2. قدرت مداری

3.4.2.3. سلیقه مداری

3.4.2.4. عدم ثبات در برنامه ها

3.4.2.5. قائم به فرد بودن برنامه ها

3.4.2.6. انسجام نیافتگی تحقیقات بالینی

3.4.2.7. عدم اهتمام مدیران سطوح بالا

3.4.3. عدم ایده پروری و برنامه ریزی درازمدت

3.4.3.1. حاکمیت قدرت سیاسی بجای علمی

3.4.3.2. نامشخص بودن لاین تحقیقاتی

3.4.3.3. عدم شروع فرایند تحقیق با برنامه ریزی درازمدت برای عملی کردن یافته ها

3.4.3.4. عدم ثبات در تصمیم گیری و سیاستگذاری ها

3.4.3.5. ناتوانی محققین برای ایده پروری و برنامه ریزی های درازمدت تحقیقاتی

3.4.3.6. ناپایداری نظام مدیریتی حاکم بر سازمان

3.4.3.7. عدم تمایل مدیران به دنبال کردن مسیر برنامه های قبلی